اصلاح تحقیق کیفی به چندین روش جمعآوری دادهها به انضمام تحقیق میدانی مشاهده با مشارکت مصاحبههای عمیق اشاره دارد. تفاوتهای قابل ملاحظهای بین راهبردهای تحقیقی وجود دارد اما همه آنها به «نزدیک شدن به دادهها» تأکید دارند و بر این مفهوم استوارند که «تجربه» بهترین راه برای درک رفتار اجتماعی است.
اصلاح تحقیق کیفی به چندین روش جمعآوری دادهها به انضمام تحقیق میدانی مشاهده با مشارکت مصاحبههای عمیق اشاره دارد. تفاوتهای قابل ملاحظهای بین راهبردهای تحقیقی وجود دارد اما همه آنها به «نزدیک شدن به دادهها» تأکید دارند و بر این مفهوم استوارند که «تجربه» بهترین راه برای درک رفتار اجتماعی است.
محققان کیفی بیشتر ائقات تحقیق را در شرایط کیفی انجام میدهند. آنها چیزی را دستکاری نمیکنند. بنابراین طرح تحقیق کیفی مستلزم انعطافپذیری و تحمل در طول روند تحقیق است.
در تحقیق کیفی نمونهگیری هدفمند به کار برده میشود و آن بدین معنی است که واحدها به جای انتخاب تصادفی به علت ویژگیهای آنها نسبت به پدیده مورد مطالعه انتخاب میشوند.
همچنین در مورد اینکه چه کسانی باید مورد مصاحبه و مشاهده قرار گیرند و مطالعه برای طول مدت مطالعه باید گرفته شود. بعداً ممکن است تغییراتی ایجاد شود اما با توجه به مرور نوشتجات و اطلاعاتی در مورد موضوع باید بر آوره خوبی در آغاز مطالعه به عمل آید
اسمونگلد چهار درجه از مشارکت را پیشنهاد کرده است: مشاهدهگر صرف، مشاهدهگر توام با مشارکت ، شرکتکننده توأم با مشاهده و مشارکت کننده کامل، بنابراین مشارکت محقق را میتوان به عنوان یک طیف در نظر گرفت که از مشارکت کامل تا عدم مشارکت امتداد دارد.مشاهدهگر بدون مشارکت کسی است که مشاهده میکند اما در رویدادهای مورد مشاهده شرکت نمیکند.
تحلیل دادهها در تحقیق کمی بلافاصله بعد از آغاز جمعآوری دادهها شروع میشود در حقیقت جمعآوری دادهها و تجزیه و تحلیل آنها معمولاً به طور همزمان انجام میگیرد، با ادامه تحقیق دادههای کمتری جمعآوری میشود اما تجزیه و تحلیل بیشتری انجام میگیرد. در عمل بین این دو مرحله همپوشی قابل ملاحظهای وجود دارد، تحلیل دادههای کیفی مستلزم سازماندهی، اطلاعات تقلیل دادهاست. داده ممکن است به طبقاتی برای مشخص نمودن اطلاعات اشاره کند. مقایسه میتوانند با نظریههای اولیه یا فرضیههای اجرایی انجام گیرد:
شامل نمونه از افراد است که مورد مشاهده مصاحبه و غیر قرار خواهند گرفت. به عبارت آنها واحد تجزیه تحلیل یا اعضای مورد پژوهش هستند، نمونهگیری تصادفی معمولاً امکانپذیر یا مفید نیست چون محقق میخواهد مطمئن باشد که او نمونهای را به دست آورده است که دارای ویژگیهای معین مربوط به پژوهش است.
هنگام پیشرفت جمعآوری دادهها فرضیههایی ممکن است مطرح شوند، اصلاح شوند یا حتی کنار گذاشته شوند، یک پژوهش کیفی ممکن است بدون فرضیه آغاز شود اما با پیشرفت پژوهش ممکن است چندین فرضیه تنظیم، بررسی یا کنار گذاشته شوند این روند اصلاح فرضیه به منظور توصیف دقیق پدیده مورد پژوهش و به صورت یک روند تقریبی متوالی انجام میشود
در یک پژوهش کیفی هیچگونه متغیری دستکاری یا اجرا نمیشود، شرکتکنندگان در پژوهش کیفی به صورت گروه تقسیم نمیشوند به طوری که یک گروه در معرض یک روش قرار گیرد و سپس اثرات آن اندازهگیری شود، دادهها در پایان مطالعه جمعآوری نمیشوند، بلکه جمعآوری دادها در تحقیق کیفی روند جاری است.
تجزیه و تحلیل دادهها در یک پژوهش کیفی اساساً شامل ترکیب کردن اطلاعات حاصل از منابع مختلف به صورت یک توصیف پیوسته از آنکه محقق مشاهده یا کشف کرده است میباشد. فرضیهها معمولا با استفاده از روش آمار استنباطی آزمون نمیشوند، اگرچه گاهی آمارهایی مانند درصد یا نسبتها ممکن است برای روشن کردن جزئیات خاص استفاده شوند
در تحقیق کیفی نتیجهگیری در سر تا سر مطالعه انجام میشود. جایی که محققان کیفی معمولا نتیجهگیری را در پایان تحقیق انجام دهند، محققان کیفی تفسیرهای خود را هنگام تحقیق انجام میدهند
سه روش که به طور متداوال در تحقیقات کیفی انجام میشوند: عبارتند از : مشاهده، مصاحبه و تحلیل اسناد.
اهداف پژوهش کیفی
مهم ترین مقاصد پژوهش های کیفی به شرح زیر است:
هنگامی که اطلاعات کمی درباره یک گروه انسانی، یک سازمان یا برخی پدیدههای اجتماعی وجود داشته باشد، مصاحبههای عمیق و مشاهدات علمی بهترین راه مطالعه آنها است.
گردآوری اطلاعات دقیق درباره برخی پدیدهها، مشاهد و مصاحبه با سوژهها معمولا به شکل گیری فرضیههایی که از نظر علمی آزمون پذیر باشند، منتهی میشود.
بسیاری از افرادی که پژوهشهای کیفی را بکار میگیرند، مهمترین هدفشان کشف یک تئوری یکپارچه درباره پدیده مورد مطالعه است.
تئوریها در پژوهشهای کیفی اعلب به صورت دادههای تجربی و نه بر پایه دیدگاههای از پیش تعیین شده پژوهشگر درباره موقعیت اجتماعی، شکل میگیرد(پویت، هنگلر، 326).
پژوهشهای کیفی دارای عناصر مشترکی به شرح زیر میباشند:
1- این نوع پژوهش مبتنی بر یک دیدگاه فلسفی «تفسیر گرایانه» بوده و توجه آن به چگونگی تفسیر، درک، تجربه و به وجود آمدن جهان اجتماعی، معطوف است.
2- پژوهش کیفی برای گردآوری و تولید دادههای پژوهشی، از ر وشهای انعطافپذیر و حساس نسبت به بافت اجتماعی که دادهها از آن به دست میآید، استفاده میکند.
3- این پژوهش برآن گونه از روشهای تحلیل و تبیین استوار است که در آنها به درک عمیق پیچیدگی، جزییات و بافت پدیدهها مورد مطالعه تاکید میشود.
4- پژوهش کیفی باید به طو نظام مند و با دقت و سختگیری اجرا شود. پژوهشگر باید در فرآیند پژوهش به شیوهای دقیق، جدی و نظاممند بیندیشد، برنامهریزی کند و آن را به انجام رساند.
5- پژوهش کیفی باید به شیوه ای استراتژیک و در عین حال انعطاف پذیر اجرا شود.
6- پژوهش کیفی باید با خود انتقادی پژوهشگر همراه باشد. به بیان دیگر، پژوهشگر باید اقدامها و نقش خود در فرآیند پژوهش را از جمله تفسیر دادههای پژوهشی را با موشکافی مورد نقد و بررسی قرار دهد.
7- پژوهش کیفی باید تبیینها اجتماعیای را برای معماهای عقلی یا ذهنی ارائه دهد.
8- پژوهش کیفی باید به تبیینهای اجتماعی منجر شود، تبیینهایی که به گونهای تعمیم پذیر باشند و یا طنین گستردهای داشته باشد.
9- پژوهش کیفی را نباید مبتنی بر یک فلسفه و یا یک روش واحد و یکسان دانست و یا آن را در تضاد با پژوهش کمی تلقی کرد(شریفی، 272-270).
صرف نظر از تفاوتهایی که در بین انجام انواع پژوهشهای کیفی وجود دارد، مراحل کلی انجام پژوهش کیفی به شرح زیر خلاصه میشود:
1- تعیین استراتژی پژوهش، یعنی روشن ساختن این که پژوهش، توصیفی، اکتشافی و یا تبیینی است که به ترتیب استراتژیهای پژوهش میدانی، مطالعه موردی همراه با پژوهش میدانی و یا مطالعه میدانی همراه با مطالعه موارد چندگانه را میطلبد.
2- نمونهگیری از جامعه مورد مطالعه
3- گردآوری دادهها
4- تحلیل دادهها
5- تعیین روایی و پایایی پژوهش کیفی
6- تدوین گزارش پژوهش کیفی (شریفی، 278-272).
1- قوم نگاری
2- پدیدار شناسی
3- روششناسی قومی
4- نظریه داده بنیان
5- مورد پژوهی
6- پژوهش تطبیقی
7- پژوهش تاریخی
8- پژوهش میدانی
قوم نگاری روشی است که مردم شناسان بکار میبرند و کانون توجه این روش، تمرکز بر فرهنگ، گروهی از انسانها دارد. پیش فرض بنیادین قوم نگاران این است که هر گروه انسانی در نهایت به تکامل فرهنگی میپردازد که راهنمای جهان بینی اعضای آن گروه و راهی که ساختار تجربی آنها را شکل میدهد، است. قوم نگاران اعلب به مطالعهای گسترده درباره گروه فرهنگی مورد علاقه خود میپردازند.
هدف قوم نگار، فراگیری (و نه مطالعه) اعضای یک گروه فرهنگی است برای درک جهان بینی آنها، به گونهای که خود تعریف میکنند. پژوهشگران قوم نگار گاهی به دیدگاههای امیک یعنی تحلیل پدیدههای فرهنگی از دیدگاه فردی که مشارکتی در فرهنگ مورد مطالعه ندارد، میپردازند. در واقع، دیدگاه «امیک» به جهان بینی اعضای یک فرهنگ مربوط میشود، حال آنکه دیدگاه «اتیک» به تفسیر بیرونی تجارب آن فرهنگ میپردازد. قوم نگاران درصدد کسب دیدی داخلی (امیک) از فرهنگ مورد مطالعه هستند که معمولا از طریق مشاهده حضوری و مصاحبه عمیق حاصل میشود(پولیت، هنگلر، 327).
پدیدار شناسی، رویکردی است که برای جستجوی عمیق در معانی شخصی و تجارب زنده و در نهایت شناخت عمیق از یک پدیده شامل ارتباطات، انتظارات، نگرشها و باورها، از کارایی کافی برخوردار است. غنا، تنوع، تشابهات و تفاوتهای یک پدیده را آن گونه که توسط افراد درک میشود را میتوان با رویکرد پدیده شناسی کشف و تبیین نمود.
پدیده شناسی یا پدیدارشناسی روشی است از اندیشه درباره تجارب زندگی انسانها. پژوهشگر پدیده شناس تلاش میکند به این سوال پاسخ دهد که ماهیت این پدیده که به وسیله این گروه از انسانها تجربه شده است، چیست؟ فرض پژوهشگر این است که ماهیتی وجود دارد که باید درک و فهمیده شود.
تمرکز او بر این است که چه تجربه انسانی درباره یک پدیده خاص وجود دارد و چگونه این تجارب را تعبیر میکنند. برای غالب پژوهشگران پدیده شناس، پژوهش نه تنها شامل مطالعه درباره تجربهای خاص به وسیله گردآوری اطلاعات از مردم مورد پژوهش است، بلکه تلاش معمول روی هر پدیده از طریق مشاهده و درون نگری صورت میپذیرد. پدیده شناسی معمولا شامل چهار مرحله اساسی است: زمینه شناسی، درون یابی، تحلیل و توصیف(پولیت، هنگلر، 328-327).
روش شناسی قومی، درست مثل قومنگاری که ریشه در مردم شناسی و پدیده شناسی و فلسفه دارد، با جامعه شناسی در ارتباط تنگاتنگ است. پژوهشگر وش قومی در جستجوی کشف این است که چگونه مردم به تلاشهای روزمره خویش معنی میبخشند و جهان اجتماعی خود را تفسیر مینمایند و به چه روشهایی رفتار اجتماعی خود را به صورت قابل قبولی منطبق میسازند. در این روش، تمرکز زیادی بر زندگی روزانه است. در این روش، پژوهشگران به دنبال درک هنجارها و مفروضات یک گروه اجتماعی به طور ژرف بوده و تلاش میکند درباره درک علل رف6تار اعضای آن گروه اندیشه نماید.
در پژوهش روش قومی، تکیه بر مشاهده اعضا یا شرکت کنندگان یک گروه انجام مصاحبه دقیق و مفصل به عنوان مهمترین منبع اطلاعات است(پولیت، هنگلر، 328).
نظریه داده بنیان یا گراندد تئوری یک روش تحقیق استقرایی و با رویکرد کاملا کیفی است. نظریه داده بنیان یک روش پژوهشی اکتشافی است و به پژوهشگر این امکان را میدهد در مواردی که امکان تد وین فرضیه وجود ندارد، به جای استفاده از نظریههای از پیش تعریف شده، خود به تدوین یک نظریه جدید اقدام کند. در این رویکرد، پژوهش با یک نظر یه و سپس اثبات آن آغاز نمیشود، بکه روند پژوهش با یک حوزه مطالعاتی شروع و به تدریج، موارد مرتبط پدیدار میشوند.
این پژوهش، روشی است برای بررسی ماهیت ویژگیها و ادراکهای شخصی (نگرشها، باورها، عقاید و مورد علاقه) مردم از طریق تحلیل پاسخها به پرسشهایی که به هنگام تدوین شده اند(شریفی به نقل از روزنبرگ و دیلی، 1383).
پژوهش داده بنیان ابزاری مفید برای توصیف برای توصیف و ردیابی تغییرات در جوامع است کمک میکند. با این وجود، این نوع پژوهش نیز به سبب آسیب پذیری در برابر برخی دامهای روش شناختی، یعنی منابع خطاهایی که دقت و صحت توصیف ویژگیهای جامعه را تردیدآمیز میکند، با محدودیتهای خاصی همراه است. در واقع، پژوهش نظریه داه بنیان عبارت است از مشاهده پدیدهها به منظور معنا دادن به جنبههای مختلف دادههای گردآوری شده. این پژوهش طی دو مرحله زیر انجام میپذیرد:
1- مشاهده دقیق و نزدیک پارامترهای مورد پژوهش در جامعه
2- گردآوری دادهها و معنا دادن به آنچه مورد مشاهده قرارگرفته است.
به عبارت دقیقتر، نظریه داده بنیان یک فرآیند پژوهشی است که به منظور گردآوری دادهها درباره این موضشوعات که گروهی از مردم جه میدانند، چه فکر میکنند یا چه کاری انجام میدهند اجرا میشود. منظور از «جه میدانند» این است که مردم جه اطلاعاتی را در زمینه یک هدف یا یک موضوع درونی پدید آوردهاند.
مراد از «فکر کردن» این است که عقاید، نگرشها، ارزشها و باورهای مردم چه هستند. این روش نباید برای گردآوری اطلاعات از منابع موجود به کاربرده شود، زیرا آنچه در پژوهش داده بنیان واقعا اندازه گیری مس شود دانستهها و تفکرات مردم نیست، بلکه این فرآیند پژوهشی، اظهارات مردم را درباره این که چه میدانند و چه فکر میکنند اندازه گیری میکند(مهدوی، 137).
نظریه داده بنیان از سه جز اصلی ایجاد تشکیل میشود که عبارتاند از: مفاهیم، مقولات و گزارهها
مفاهیم واحدهای بنیادی تحلیل هستند، چرا که توسعه نظریه، محصول دادههای عینی گردآوری شده نیست، بلکه دست یافتن به نظریه، نتیجه ساخت مفهوم از دادههای موجود است.
عنصر دوم تشکیل دهنده این نظریه، مقولات هستند. به عقیده کوربین و اشتراس، مقولات در مقایسه با مفاهیمی که بیانگر آنها هستند، سطح بالاتری از تجردید برخوردار بوده و انتزاعیتر هستند.
سومین جز تشکیل دهنده نظریه داده بنیان گزارهها یا قضیه ها هستند. گزارهها نشان دهنده روابط تعمیم یافته بین یک مقوله و مفاهیم آن و همچنین روابط بین مقولات ناپیوسته هستند.
«شرایط علی» به حوادث، رویدادها و وقایعی اشاره دارد که منجر به وقوع یا توسعه یک پدید میشود. «پدیده» به معنای ایده، حادثه، رویداد و واقعه اصلی است که در مورد آن، مجموعه ای از کنشها یا واکنشها برای اداره کردن آن هدایت میشوند یا مجموعهای از کنشها به آن مربوط است.
«زمینه» مجموعهای از شرایط و ویژگیهای خاص مربوط به پدیده است؛ یعنی فضای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی حاکم بر وقوع یک پدیده که در طول یک دوره محدود، موجب بسط پدیده میشود. زمینه بیانگر مجموعه شرایط خاصی است که در درون آن راهبردهای کنش یا واکنش صورت میپذیرد. زمینه ممکن است با شرایط علی اشتباه گرفته شود.
«شرایط مداخلهگر» بیانگر شرایط ساختاری و عوامل تاثیرگذار بر اتخاذ ر اهبردها کنش یا وا کنش متقابل مربوط به یک پدیده است.
«راهبردهای کنش یا کنش متقابل» به مدیریت، اداره کردن، انتقال دادن یا پاسخ دادن به پدیده تحت مجموعه خاصی از شرایط مشاهده شده، از سوی کنشگران تدبیر میشود.
«پیامدها» این مفهوم به برون دادهها یا نتایج اتخاذ استراتژیهای کنش یا واکنش اشاره میکنند.
در کدگذاری محوری انتخاب «مقوله محوری» از اهمیت زیادی برخوردار است. مقوله محوری در واقع پدیده مرکزی است که تمامی مقولات دیگر اطراف آن ساخته شدهاند. زمانی که این مقوله محوری ساخته شد، طرح داستان دوباره به صورت شرح پروژه، به شکلی نوشته میشود که با این مقوله محوری ارتباط داشته باشد. اعتبار این مقولات نیز با ایجاد روابط فرضی بین مقولات و استفاده از دادههای میدانی برای پاسخ به سوالات پژوهش است.
این روش که در فارسی با عناوین مشابهی از قبیل مطالعه موردی، قضیه پژوهی، نمونه پژوهی، تجربه یابی، تحقیق موردی نیز شناخته میشود، یکی دیگر از انواع روشهای پژوهش کیفی است که به مطالعه عمیق یک مورد، یک موضوع خاص یا یک پدیده خاص میپردازد. از نظر سرمد و همکارانش(1376) در پژوهش به روش مورد پژوهی، برخلاف پژوهشهای تجربی، پژوهشگر به دست کاری متغیر مستقل و مشاهده اثر آن بر متغیر وابسته نمیپردازد. همچنین مانند پژوهشگری که در تحقیق پیمایشی با انتخاب نمونهای با حجم وسیع و معرف جامعه درباره تعدادی از متغیرها بررسی میپردازد، عمل نمیکند. پژوهشگر مورد پژوهی، یک «مورد» را انتخاب و آن را از جنبههای مختلف بیشمار بررسی میکند.
هدف کلی در هر مورد پژوهی، مشاهده تفضیلی ابعاد «مورد» تحت مطالعه و تفسیر مشاهدهها از دیدگاه کل گرا است. از این رو مود پژوهی بیشتر به روش کیفی و با تاکید برفرآیندها و درک و تفسیر آن انجام میشود. «مورد» چنان انتخاب میشود که نمایان کننده وضعیت یا حالت کلی تحت مطالعه، یا مثالی از پدیده منظور نظر باشد که پژوهشگر میخواهد در باره آن به درک عمیقی دست یابد.
مطالعه مورد پژوهی چهار ویژگی اصلی دارد که عبارتاند از:
مطالعات مورد پژوهی در عمل به چهار گروه مستقل به شرح زیر تقسیم میشود(yin,2003):
در پژوهشهای تطبیقی، پژوهشگر درصدد آن است که دو یا چند پدیده، اعم کشور، سازمان، زمینه علمی، تئوری، اندیشه و... از منظر مختلف مثلا همسانیها و ناهمسانیها مورد مقایسه قرار دهد. در این روش پژوهشگر از مرور، در کنار هم چندین و مقایسه دو یا چند مورد از پدیدههای انطباق پذیر، به شناسایی نقاط اشتراک و افتراق آنها اقدام مینماید.
الف- دلایل انتخاب پارادایمها یا پدیدههای مورد مقایسه را ارائه دهید. انتظار میرود که به طور دقیق و با ارائه دلایل علمی و منطقی، مشخص نماید که کدام وجوه مشترک و علمی که ارزش مقایسه را نیز داشته باشند، برای مقایسه انتخاب نمودهاید. بدیهی است بدون وجود وجوه مشترک و همانندی قوی بین دو پدیده، مقایسه آنها بیمعنی خواهد بود.
ب- معیارهایی را که مایلید با آنها پارادایمها یا پدیدههای منتخب را مورد قضاوت قرار دهید، مشخص نماید.
پ- در گام بعدی ماتریسی باید طر احی کنید که بالای ستون افقی پارادایمها یا پدیدههای انتخابی قرار میگیرند و در ستون عمودی واحدهای مقایسه یا معیارها درج میشوند.
1- واحدهای مقایسه یا معیارهای قضاوت محدود هستند
2- جامعه، نمونه و نمونه گیری مطرح نیست
3- نیازی به تحلیل آماری ندارند
توجه داشته باشید که در پژوهشهای تطبیقی، به ویژه در حالتی که طراحی الگو مطرح باشد، بحث در مورد روش نمونه و حجم نمونه بیمعنی است. در مطالعاتی که جامعه و نمونه مطرح است، نظیر مطالعات تجربی از زیرمجموعه پژوهشهای کمی، هدف تعمیم یافتهها به جامعه آماری مطرح است و قصد آن است که مطالعه ویژگیهای نمونه، حاصل کار به کل جامعه آماری تعمیم یابد. حال آنکه در مطالعه تطبیقی بحث تعمیم مطرح نبوده و مقصود از مطالعه پدیدهها یا موارد منتخب، برای یک کشور خاص تخصیص پذیری و طراحی خاص است.
پژوهش تاریخی، روشی برای توصیف رویدادهای گذشته، تحلیل این رویدادها و کشف روابط بین آنها به منظور شناخت گذشته و حال است. در پژوهش تاریخی مانند سایر انواع پژوهش، فرضیههایی ساخته و آزمون میشوند؛ اما به لحاظ آنکه رویدادهای گذشته مورد مطالعه قرار میگیرند، پژوهشگر نمیتواند متغیرها را کند(شریفی، 290).
پژوهش تاریخی از آن دست پژوهشهایی است که بر موضوعی معین که در گذشته و در یک مقطع زمانی مشخص اتفاق افتاده است، متمرکز میشود. پژوهشهای تاریخی به اطلاعاتی وابسته است که توسط دیگران گردآوری یا مشاهده شدهاند؛ بنابراین، اولین وظیفه پژوهشگر تاریخی، بررسی در مورد درستی، اعتبار و معنی دار بودن این اطلاعات است. به علاوه، اطلاعات مورد نیاز در پژوهش تاریخی را میتوان از منابع دست اول یا منابع دست دوم به دست آورد (نادری وسیف نراقی، 65).
مراحل اصلی پژوهش تاریخی به شرح زیر انجام میپذیرد:
الف- تعیین و تعریف مسئله
ب- تدوین فرضیه و یا سوال
پ- گردآوری و سازمان دهی اطلاعات
ت- تنظیم و تحلیل اطلاعات گردآوری شده
ث- تهیه گزارش پژوهش(دلاور، 227)
پژوهش میدانی به شیوه گردآوری داد ه اشاره میکند. لذا براساس نظریات برخی از پژوهشگران، این روش، روش مستقل نبوده و در حقیقت بیانگر نحوه گردآوری داده است ولی در برخی از منابع، از این روش، به عنوان یک روش یا رویکرد پژوهش نام برده میشود.
منظور از پژوهشهای میدانی، آزمون دقیق تجربهها، رفتارها، اعتقادات و نگرشهای افراد یا گروهها در شرایط واقعی زندگی است. دادههایی که گردآوری میشوند، معمولا مجموعه اطلاعاتی هستند که براساس مشاهدهها و مصاحبههای پژوهشگر در باره متغیرها یا موضوعات مورد نظر حاصل میشوند. هدف پژوهشگر میدانی آن است که از نزدیک سوژه مورد مطالعه را تحت نظر بگیرد و از دیدگاه آنها یک مسئله یا موقعیت را در نماید.
معیارهای تعیین نوع پژوهش |
Scopus |
Web of Science |
||||
---|---|---|---|---|---|---|
Quantitative |
Quantitative |
Quantitative |
Quantitative |
|||
پارادایم |
Positivist |
(41)247 |
(59)359 |
(37)127 |
(63)216 |
|
Interpretivist |
(18)38 |
(82)170 |
(17)25 |
(83)124 |
|
|
منطق استدلال |
Inductive |
(33)1377 |
(67)2768 |
(32)902 |
(68)1933 |
|
Deductive |
(33)308 |
(67)639 |
(32)195 |
(68)418 |
|
|
نتیجه پژوهش |
Fundamental Research |
(54)2539 |
(46)2140 |
(56)1480 |
(44)1162 |
|
Applied Research |
(58)9882 |
(42)7036 |
(56)7598 |
(44)5880 |
|
|
Developmental Research |
(50)1670 |
(50)1676 |
(55)1144 |
(45)947 |
|
|
هدف پژوهش |
Descriptive Research |
(35)3450 |
(65)6283 |
(37)1610 |
(63)2775 |
|
Analytical Research |
(62)4156 |
(38)2517 |
(62)2079 |
(38)1300 |
|
|
Exploratory |
(35)4574 |
(65)8546 |
(36)2648 |
(64)4693 |
|
|
Explanatory |
(48)1417 |
(52)1512 |
(49)1014 |
(51)1047 |
|
|
جایگاه زمان در پژوهش |
Cross-Sectional |
(68)12024 |
(32)5704 |
(72)7131 |
(28)2705 |
|
Longitudinal |
(64)11127 |
(36)6383 |
(66)7788 |
(34)3972 |
|
|
Prospective |
(74)16013 |
(26)5532 |
(74)7697 |
(26)2766 |
|
|
Retrospective |
(72)11267 |
(28)4487 |
(69)3823 |
(31)1745 |
|
|
Time Series |
(75)10719 |
(25)3667 |
(75)7550 |
(25)2481 |
|
منبع: (عباس بازرگان، روشهای تحقیق کیفی و آمیخته، 1398)